پای صحبت سردار قالیباف
حتی اگر نمایش انتخاباتی در ایران فقط برای نمایش باشد و نه هیچ چیز دیگر، با این وجود اگر اندکی در نطق ها و خطابه های نامزدهای احتمالی ریاست جمهوری دقیق شوید، نکات زیادی برای تان روشن می شود. قبل از ادامه اما بگویم وقتی از روشن شدن نکات می گویم منظورم این است که شماری از کسانی که بدشان نمی آید، در عالی ترین مقام اجرائی این مملکت قرار بگیرند در این صحبت ها به نکاتی اشاره می کنند قاعدتا نباید از سوی این جماعت مطرح شود. برای مثال در نظر بگیرید گوشه های از سخن رانی سردار قالیباف را در مشهد که می گوید، «بعنوان فردي كه از سال 55 فعاليت سياسي ميكردهام، احساس ميكنم كه امروز به جايي رسيدهايم كه در برخي موضوعات به بنبست خوردهايم». در ادامه آن می گوید که «بسياري از پديده منفي اقتصادي، اجتماعي و سياسي امروز، در خور فرهنگ و شان مردم ما نيست».
خوب اگر من و شما از این حرفها بزنیم به اتهام تشویش اذهان عمومی آقای قاضی مرتضوی دستور جلب مارا صادر خواهد کرد ولی سردار قالیباف می گوید و هیچ چیز هم اتفاق نمی افتد که اتفاقا خوب هم هست.
اگرچه ایشان از این پدیده ها نمونه نمی دهند ولی اجازه بدهید بنده که اختیار زندگی خودم هم دست خودم نیست و اصلا هم خیال ندارم برای هیچ پست و مقامی نامزد بشوم- همان یک باری که در زندگی ام با یکی نامزد شدم برای هفت پشتم هم کافی است- از این پدیده هائی که در خور فرهنگ و شان مردم ما نیست نمونه بدهم:
- ملتی که آن همه قربانی می دهد تا از شر استبداد مطلقه سلطنت خلاص شود، نباید این گونه گرفتار سلطنت مطلقه فقها باشد و همان قدرت مطلقه به صورت اختیارات ولایت فقیه یا رهبر انقلاب در دست آقای خامنه ای باقی بماند.
- این که 6 روحانی کهن سال که نه از دنیای امروز چیزی می دانند و نه از دنیای فردا، عملا کنترل همه ارکان های مملکتی را تمام و کمال در دست داشته باشند. هم « تائید صلاحیت» هر کسی که قرار است در این مملکت به مقامی برسد- ریاست جمهوری یا ووکالت و یا حتی نمایندگی در همان مجلس فکسنی خبرگان درد ست اینهاست و هم این که چه لایجه از مجلس گذشته ای در این مملکت به صورت قانون در می آید.
- درعرصه های فرهنگی، این صداو سیمائی که در وجوه عمده دروغ تحویل بیندگان داده و برای مردم پرونده سازی می کند درخور فرهنگ و شان مردم ما نیست.
- قوه قضائیه و تعطیل فله ای مطبوعات، رکوردداری در شماره روزنامه نگاران زندانی هیچ کدام در خور فرهنگ و شان مردم ما نیست.
- هم جنایت تابستان 1367 و هم جنایات سالهای اولیه جمهوری اسلامی و هم بگیر و ببند هائی که هم چنان ادامه دارند- از ربودن و قتل دگراندیشان دیگر چیزی نمی گویم- هیچ کدام درخور فرهنگ و شان مردم ما نیست.
ایشان در بخش دیگری ازسخن رانی خویش در مشهد می گوید که : «تعارف در عرصه مسئوليت بسيار ناپسند است، مثلا زماني حزب درست ميكنيم، بعد ميگوييم كه بدنبال قدرت نيستيم يا كانديداي رياست جمهوري ميشويم و ميگوييم تكليف است، پس چطور زماني كه بايد در مديريت خود برخوردي قاطع با نورچشميها بكنيم، حرفي از تكليف به ميان نميآيد؟»
حرف درستی است ولی حالا که صحبت از « تکلیف» می شود، نمی دانم چرا « تکالیف» دیگر به یاد سردار نمی آید:
- وقتی بربرها و مغول ها به کوی دانشگاه حمله می کنند، آیا آقای قالیباف و و دیگران که مانند ایشان که از همان سالهای دور درگیر فعالیت های سیاسی بودند، تکلیفی نداشتند؟
- وقتی بربرها و مغول به خوابگاه طرشت یورش بردند و کردند آن چه که حق نداشتند بکنند، آیا آقای قالیباف و دیگران تکلیفی نداشتند؟
- وقتی مختاری، پوینده، مجید شریف، غفور حسینی، داریوش فروهر، پروانه اسکندری ( فروهر)، سعیدی سیرجانی، پیروز دوانی، برازنده، تفضلی و،و، را کشتند آیا آقای قالیباف و دیگران تکلیفی نداشتند؟
خوب اگر من و شما از این حرفها بزنیم به اتهام تشویش اذهان عمومی آقای قاضی مرتضوی دستور جلب مارا صادر خواهد کرد ولی سردار قالیباف می گوید و هیچ چیز هم اتفاق نمی افتد که اتفاقا خوب هم هست.
اگرچه ایشان از این پدیده ها نمونه نمی دهند ولی اجازه بدهید بنده که اختیار زندگی خودم هم دست خودم نیست و اصلا هم خیال ندارم برای هیچ پست و مقامی نامزد بشوم- همان یک باری که در زندگی ام با یکی نامزد شدم برای هفت پشتم هم کافی است- از این پدیده هائی که در خور فرهنگ و شان مردم ما نیست نمونه بدهم:
- ملتی که آن همه قربانی می دهد تا از شر استبداد مطلقه سلطنت خلاص شود، نباید این گونه گرفتار سلطنت مطلقه فقها باشد و همان قدرت مطلقه به صورت اختیارات ولایت فقیه یا رهبر انقلاب در دست آقای خامنه ای باقی بماند.
- این که 6 روحانی کهن سال که نه از دنیای امروز چیزی می دانند و نه از دنیای فردا، عملا کنترل همه ارکان های مملکتی را تمام و کمال در دست داشته باشند. هم « تائید صلاحیت» هر کسی که قرار است در این مملکت به مقامی برسد- ریاست جمهوری یا ووکالت و یا حتی نمایندگی در همان مجلس فکسنی خبرگان درد ست اینهاست و هم این که چه لایجه از مجلس گذشته ای در این مملکت به صورت قانون در می آید.
- درعرصه های فرهنگی، این صداو سیمائی که در وجوه عمده دروغ تحویل بیندگان داده و برای مردم پرونده سازی می کند درخور فرهنگ و شان مردم ما نیست.
- قوه قضائیه و تعطیل فله ای مطبوعات، رکوردداری در شماره روزنامه نگاران زندانی هیچ کدام در خور فرهنگ و شان مردم ما نیست.
- هم جنایت تابستان 1367 و هم جنایات سالهای اولیه جمهوری اسلامی و هم بگیر و ببند هائی که هم چنان ادامه دارند- از ربودن و قتل دگراندیشان دیگر چیزی نمی گویم- هیچ کدام درخور فرهنگ و شان مردم ما نیست.
ایشان در بخش دیگری ازسخن رانی خویش در مشهد می گوید که : «تعارف در عرصه مسئوليت بسيار ناپسند است، مثلا زماني حزب درست ميكنيم، بعد ميگوييم كه بدنبال قدرت نيستيم يا كانديداي رياست جمهوري ميشويم و ميگوييم تكليف است، پس چطور زماني كه بايد در مديريت خود برخوردي قاطع با نورچشميها بكنيم، حرفي از تكليف به ميان نميآيد؟»
حرف درستی است ولی حالا که صحبت از « تکلیف» می شود، نمی دانم چرا « تکالیف» دیگر به یاد سردار نمی آید:
- وقتی بربرها و مغول ها به کوی دانشگاه حمله می کنند، آیا آقای قالیباف و و دیگران که مانند ایشان که از همان سالهای دور درگیر فعالیت های سیاسی بودند، تکلیفی نداشتند؟
- وقتی بربرها و مغول به خوابگاه طرشت یورش بردند و کردند آن چه که حق نداشتند بکنند، آیا آقای قالیباف و دیگران تکلیفی نداشتند؟
- وقتی مختاری، پوینده، مجید شریف، غفور حسینی، داریوش فروهر، پروانه اسکندری ( فروهر)، سعیدی سیرجانی، پیروز دوانی، برازنده، تفضلی و،و، را کشتند آیا آقای قالیباف و دیگران تکلیفی نداشتند؟