زیتون خانم: با اجازه:
اگر از این جور دٌر پاره ها دوست دارین وو با اونا مثه من حال می کنین، یک سر برین اینجا:
میزنم یه کانال دیگه:مصاحبهی قالیبافه. داره از خانوادهش حرف میزنه. میگه خانوادهم لیسانس فلان رشته رو داره.فکر میکنم مگه میشه خانواده همه با هم لیسانس بگیرن؟ توجه که میکنم میبینم منظورش زنشه.قالیباف زنشو" خانواده" خطاب میکنه.یاد صحبت رفسنجانی افتادم. موقعی که داشت صحنهی ترورش رو در تلویزیون تعریف میکرد :" منزلم خودشو روی من انداخت و منو نجات داد" و من اونموقع در کف این مونده بودم که چهجور میشه موقع تیراندازی منزل رو سرآدم خراب شه که تیر به آدم نخوره. که بعد فهمیدم منظور از" منزل" خانومشه.اینا که هنوز زن رو جز اسباباثاثیه و مایملک خودشون تصور میکنن چطور میخوان برای 35 میلیون زن رئیسجمهور خوبی باشن؟
میزنم یه کانال دیگه:داره با یه دختر زیبای جوون مصاحبهمیکنه. دختر خیلی آرایش داره و از زیر شال نارنجیش موهای هایلایتشدهش بیرونه. با مانتویی تنگ. دختر با حرارت داره از فوائد شرکت در انتخابات میگه و مجری ذوق میکنه.چشمامو میبندم و یاد روزایی میافتادم که باید با مانتو و مقنعهی مشکی باید میرفتیم مدرسه. من عاشق رنگهای نارنجی و زرد و صورتی و قرمز بودم. یادمه تو بازار هم لباس این رنگیها کمتر پیدا میشد. و وقتی هم با هزار جا گشتن پیدا میکردم در مدرسه حق پوشیدن اونا رو نداشتم. یاد کفش صورتیای که ناظم پاره کرد و کاپشن قرمزی که مدیر رسما گفت اگر یک بار دیگه بپوشی باید از این مدرسه بری.فکر میکنم اون موقع کی رئیسجمهوربود؟ کیا در رأس کار بودن؟ همینا نبودن؟ چه اتفاقاتی افتاده که اینجور عوض شدن.
میزنم یه کانال دیگه:برای اولین بار شادی مردم رو بعد از پیروزی در فوتبال نشون میدن و عجیب اینکه به غیر از پسرا، دخترایی هم که رو صورتشون پرچم ایران رو نقاشی کردن نشون میدن. تازه دخترا در حال غشغش خنده و دستزدن و هورا کشیدنن. پیرمردی رو نشون میده که داره قر میده و بشکن میزنه. عجبا... حیرتا...تاحالا که این کارا جرم به حساب میومد!
یه کانال دیگه:با پسری مصاحبه میکنن که موهای سرش بلنده و با ژل خیلی خوشگل فرمش داده و تیشرت تنگ و آستینکوتاهی تنشه. اونم داره میگه" دوستدارم در سرنوشت مملکتم دخالت کنم و برای همین رأی میدم."به خودم میگم: از کِی تاحالا پسر موبلند ژلزدهی آستینکوتاهپوش تو مملکتما از طرف حکومت آدم حساب شده؟مگر چندسال پیش برادر من موقع ورود به یه سازمان دولتی وقتی به تذکر نگهبان اهمیتنداد که باید بره از همون دوروبر پیرهن آستینبلند بخره، کتک نخورد؟
یه کانال دیگه:داره سرودی پخش میکنه که در بقیهی روزای سال پخشش ممنوعه.سرودی به کردی، به ترکی به لری... مگر همینا نبودن که کردها و ترکمنها رو به خاکو خون کشیدن؟
فکر میکنم چند ساله داریم سانتسانت مانتوها و روسریهامون رو کوتاه میکنیم؟ چند ساله کتابهای باارزش بهترین نویسندههای ما پشت دیوار سانسور مونده ، به خاطر اینکه اعتقاد ندارن باید چاپلوسی هر کس و ناکسی رو بکنن.
چند ساله بهترین فیلمسازای ما نمیتونن فیلمی که دلشون میخواد بسازن. چند ساله بهترین موسیقیدانا و خوانندههای ما مجبورن برنامههاشونو خارج از کشور اجرا کنن و ما بینصیبیم و در عوض بدترین برنامهها رو در تلویزیون به خوردمون میدن.
فکر میکنم آیا اینهمه ذوق کردن داشت که ما بعد از 26 سال تازه تونستیم اجازه بگیریم فقط 30 نفراز ما زنان به ورزشگاه بریم؟ تازه اونم با مانتو و روسری و و نه برای بازی کردن٬ که برای تماشا کردن! و به قیمت شکستن پای یکیمون.
چند سال دیگه باید بگذره تا بدیهیترین و سادهترین و کوچیکترین حقوقمونوبه صورت قطرهای بگیریم؟
یه کانال دیگه:کاندیدای رئیس جمهوری: ما قول میدیم اقلیتهای دینی در کشورمون به خوبی و خوشی در کنار سایر هموطنانشون زندگی کنن. اقلیتهایی مثل...( فکر میکنه. اسم اقلیتها یادش نمیاد) آهان زرتشتی و سایر مذاهب.(یادش نمیاد که بگه مسیحی و کلیمی! .بهایی هم که از نظر اینا یعنی کافر)
یادم میاد سر همین خونه که با حاجآقای بسازبفروش اطلاعاتی دادگاه داشتیم. به محض وارد شدن قاضی برگشت به حاجآقا گفت: مگه مال یهودی یا ارمنی بوده که خوردی؟اون موقع فهمیدم چرا مامانم به اسم خودش هیچچی نمیخره و فکر میکنم اگر این خونه به اسم مامانم بود نمیتونستیم بعد از دوسال دادگاه، خونه رو که حاج آقا بعد از ما به دونفر دیگههم فروخته بود بهدست بیاریم!
میزنم یه کانال دیگه:داره با یه دختر زیبای جوون مصاحبهمیکنه. دختر خیلی آرایش داره و از زیر شال نارنجیش موهای هایلایتشدهش بیرونه. با مانتویی تنگ. دختر با حرارت داره از فوائد شرکت در انتخابات میگه و مجری ذوق میکنه.چشمامو میبندم و یاد روزایی میافتادم که باید با مانتو و مقنعهی مشکی باید میرفتیم مدرسه. من عاشق رنگهای نارنجی و زرد و صورتی و قرمز بودم. یادمه تو بازار هم لباس این رنگیها کمتر پیدا میشد. و وقتی هم با هزار جا گشتن پیدا میکردم در مدرسه حق پوشیدن اونا رو نداشتم. یاد کفش صورتیای که ناظم پاره کرد و کاپشن قرمزی که مدیر رسما گفت اگر یک بار دیگه بپوشی باید از این مدرسه بری.فکر میکنم اون موقع کی رئیسجمهوربود؟ کیا در رأس کار بودن؟ همینا نبودن؟ چه اتفاقاتی افتاده که اینجور عوض شدن.
میزنم یه کانال دیگه:برای اولین بار شادی مردم رو بعد از پیروزی در فوتبال نشون میدن و عجیب اینکه به غیر از پسرا، دخترایی هم که رو صورتشون پرچم ایران رو نقاشی کردن نشون میدن. تازه دخترا در حال غشغش خنده و دستزدن و هورا کشیدنن. پیرمردی رو نشون میده که داره قر میده و بشکن میزنه. عجبا... حیرتا...تاحالا که این کارا جرم به حساب میومد!
یه کانال دیگه:با پسری مصاحبه میکنن که موهای سرش بلنده و با ژل خیلی خوشگل فرمش داده و تیشرت تنگ و آستینکوتاهی تنشه. اونم داره میگه" دوستدارم در سرنوشت مملکتم دخالت کنم و برای همین رأی میدم."به خودم میگم: از کِی تاحالا پسر موبلند ژلزدهی آستینکوتاهپوش تو مملکتما از طرف حکومت آدم حساب شده؟مگر چندسال پیش برادر من موقع ورود به یه سازمان دولتی وقتی به تذکر نگهبان اهمیتنداد که باید بره از همون دوروبر پیرهن آستینبلند بخره، کتک نخورد؟
یه کانال دیگه:داره سرودی پخش میکنه که در بقیهی روزای سال پخشش ممنوعه.سرودی به کردی، به ترکی به لری... مگر همینا نبودن که کردها و ترکمنها رو به خاکو خون کشیدن؟
فکر میکنم چند ساله داریم سانتسانت مانتوها و روسریهامون رو کوتاه میکنیم؟ چند ساله کتابهای باارزش بهترین نویسندههای ما پشت دیوار سانسور مونده ، به خاطر اینکه اعتقاد ندارن باید چاپلوسی هر کس و ناکسی رو بکنن.
چند ساله بهترین فیلمسازای ما نمیتونن فیلمی که دلشون میخواد بسازن. چند ساله بهترین موسیقیدانا و خوانندههای ما مجبورن برنامههاشونو خارج از کشور اجرا کنن و ما بینصیبیم و در عوض بدترین برنامهها رو در تلویزیون به خوردمون میدن.
فکر میکنم آیا اینهمه ذوق کردن داشت که ما بعد از 26 سال تازه تونستیم اجازه بگیریم فقط 30 نفراز ما زنان به ورزشگاه بریم؟ تازه اونم با مانتو و روسری و و نه برای بازی کردن٬ که برای تماشا کردن! و به قیمت شکستن پای یکیمون.
چند سال دیگه باید بگذره تا بدیهیترین و سادهترین و کوچیکترین حقوقمونوبه صورت قطرهای بگیریم؟
یه کانال دیگه:کاندیدای رئیس جمهوری: ما قول میدیم اقلیتهای دینی در کشورمون به خوبی و خوشی در کنار سایر هموطنانشون زندگی کنن. اقلیتهایی مثل...( فکر میکنه. اسم اقلیتها یادش نمیاد) آهان زرتشتی و سایر مذاهب.(یادش نمیاد که بگه مسیحی و کلیمی! .بهایی هم که از نظر اینا یعنی کافر)
یادم میاد سر همین خونه که با حاجآقای بسازبفروش اطلاعاتی دادگاه داشتیم. به محض وارد شدن قاضی برگشت به حاجآقا گفت: مگه مال یهودی یا ارمنی بوده که خوردی؟اون موقع فهمیدم چرا مامانم به اسم خودش هیچچی نمیخره و فکر میکنم اگر این خونه به اسم مامانم بود نمیتونستیم بعد از دوسال دادگاه، خونه رو که حاج آقا بعد از ما به دونفر دیگههم فروخته بود بهدست بیاریم!