جمهوری اسلامی، نع، حمهوری عوضی اسلامی:
وقتی برای اولین در یک نوشته از عبارت « جمهوری عوضی اسلامی» استفاده کردم چند تنی ازدوستانم به من خرده گرفتند که دارم شوخی را با جدی قاطی می کنم و به قول یکی از این دوستان، « انتقاد به جا» از این حاکمیت با این شوخی من، « شهید» می شود. در حالی که من نه با کسی شوخی داشتم و نه در زندگی آزارم به یک مورچه می رسد تا چه رسد به این که بخواهم کسی یا چیزی را « شهید» کنم! من به جد اعتقاد دارم آن چه که داریم یک « جمهوری عوضی» است حالا پسوند « اسلامی» را یدک می کشد خوب بکشد. این پسوند می توانست به راحتی « دموکراتیک» هم باشد. مثلا مجسم کنید این معجونی که در کره شمالی بر سر کاراست خود را « جمهوری دموکراتیک» می نامد. آن هم یک جمهوری عوضی است مثل خودمان و شاید به همین خاطر هم هست که براساس کبوتر با کبوتر، باز با باز، روابط این دو جمهوری عوضی این همه حسنه است.
باری از مطلب دور نشویم. داشتم می گفتم که من با کسی شوخی ندارم و خیلی هم جدی فکر می کنم که هیچ چیز بهتر از جمهوری عوضی مطلب را نمی رساند. ممکن است شما بگوئید، مطلب، کدام مطلب؟
اجازه بدهید بدون پرده پوشی با هم دیگر حرف بزنیم. شما هیچ کشوری را می شناسید که در آن جنگ داخلی و بکش بکش نباشد ولی دولت در دولت در دولت داشته باشد! مجسم کنید:
1-ولایت فقیه با همه اعوان و انصارش که برای خودش مشاور بین الملل و نماینده در همه چیز وهمه جا هم دارد. می خواهد در دانشگاه باشد یا در کارخانه- البته دقت دارید که منظورم ماموران کن ونپرس حراست نیستند. من مشخصا از «نمایندگان مقام رهبری» حرف می زنم. در کنارش، درهر ده کوره و شهری هم هر مسجدی یک امام جمعه دارد که آن هم معمولا از سوی مقام رهبری منصوب می شود و این شبکه گسترده امامان جمعه، اگرچه باید در باره مسایل دینی حرف و حدیث بگویند ولی از همه چیز و همه کس حرف می زنند. و هم همان گونه که مدتی پیش در جریان نماینده خبرگان رهبری در آذربایجان روشن شد برای خودشان حکومتی دارند دردرون همین جمهوری عوضی و فتوا می دهند و باج می گیرند و سین وجین می کنند و باقی قضایا.
2- در کنار ولایت فقیه، شورای نگهبان را داریم که 6 آخوند کهن سال در آن عملا همه کاره اند. از رئیس جمهور بگیر تا نامزد شورای شهر ابرقو و فیروزکوه باید از محک این « شورا» بگذرند و این شورا هم همان طور که مدتی پیش جنتی در پاسخ یکی از اعضای قوه قضائیه نوشت، عملا بالاتر از قانون است و به هیچ کس، لابد غیر از امام دوازدهم آنهم از طریق مو بایل آقای مشکینی- پاسخگو نیست. البته نهاد جداگانه ای به نام مجلس داریم ولی اگر این « شورا» لوایج تصویب شده مجلس را « تصویب» نکند، مجلس نشینان ول معطل اند و به قول معروف، آبروی خویش می برند و زحمت بیشتر مردم می دارند. نمونه هم اگر بخواهید به مجلس ششم بنگرید.
- شورای مصلحت نظام: که فعلا در تیول آقای رفسنجانی است و قرارا به این خاطر درست شد که وقتی اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان بالا می گیرد این شورا، به « مصلحت» نظام پادرمیانی کند و مسایل را حل کند. الان البته شورای نگهبان، کار را ساده کرده است. نمی گذارد مجلسی تشکیل شود که از این شکرها بخورد. با این حساب، شورای مصلحت نظام دیگر چه کاره است نمی دانم. البته برای خویش، وظایف دیگری هم تراشیدند، از جمله قانون نویسی و به ویژه تفسیر مواد قانون اساسی وغیره، و فعلا هستند و مشغول رتق و فتق امور.
- در کنار این البته، قوه مجریه راداریم که در 8 سال گذشته در دست جناب خاتمی بوده است. لبخند زیاد تحویل مردم داد و حرفهای قشنگ هم زیاد زده است. ولی با همه این ها، هنوز نه جان آدم در این آباد شده امن است و نه مال آدم و نه می شود حرف زد و یا چیزی نوشت بدون این که حیوانات فضول حراست و ساواما در کارت فضولی نکنند. ای کاش فقط فضولی می کردند ومی گذاشتند کارت را انجام بدهی. هنوز هم مثل زمان ناصرالدین شاه، هرکس را که بخواهند می گیرند و به هر جرمی هم که بخواهند متهم می کنند. زندان و شکنجه و از زندگی ساقط کردن، به صورت عادت ثانوی این جمهوری عوضی در آمده است. اگرچه در خیلی از زمینه ها، از دیگر کشورها عقب مانده ایم ومتاسفانه عقب تر هم می رویم ولی از نظر شماره روزنامه نگاران زندانی و روزنامه های تعطیل شده در جهان به مقام اول رسیده و مدال طلا گرفته ایم.
- دلیل دیگر عوضی بودن این جمهوری هم این است که چپ و راست خلق خدا را می گیرند و به زندان می اندازند که « تشویش» اذهان عمومی کرده اند. حالا شما بیائید و متن مصاحبه رئیس قوه قضائیه- آقای هاشمی شاهرودی- را درسایت ها بخوانید ببینید از عملکرد این قوه چه تصویر وحشتناکی به دست می دهد. اگر من و شما یک صدم این حرفها را زده بودیم، به قول معروف، چوب توی آستین ما می کردند و آقای مرتضوی آن قدر با پاشنه کفش اش به گیج گاه ما می کوبید که خون استفراغ کنیم. ولی ایشان، از شکنجه، پرونده سازی، اهانت به مردم و خیلی چیزهای دیگر می گوید. تازه بر خلاف مصاحبه معمول مقامات حکومتی، خیلی هم صریح و بی پرده حرف می زند. یا چرا راه دور می روید. به سخنان این عده کثیر که برای مقام شامخ ریاست جمهوری نامزد شده اند توجه کنید تا صحت این عرایض من بر شما روشن شود. این جا هم اگر من و شما از این حرفها بزنیم حسابمان با کرام الکاتبین است. اگر یکی در این نطق ها دقیق شود، به زبان بی زبانی از این جمهوری عوضی اسلامی هیچ چیز باقی نگذاشته اند. آن یکی که استعفاء می دهد می گوید، « به شما توصيه ميکنم به کساني که در 16 سال گذشته در مسند قوه مجريه نسبت به معيشت مردم و تقويت اخلاق و دين دغدغه نداشتند و با سياست هاي غلط به کشور ضربه زده اند، راي ندهيد.». روشن است که منظور این نامزد ناکام ریاست جمهوری خاتمی نیست چون او نمی تواند در این انتخابات شرکت بکند و آن وقت همین را مقایسه بکنید با بلائی که به سر مهندس سحابی آورده بودند و راست و دروغ، گردن دوستانی که در این باره نوشته بودند. آن بیچاره این طوری حرف نزده بود ولی آن قدر شکنجه اش کردند که تا مدتها نمی توانست درست و حسابی حرف بزند. آن یکی دیگر می گوید این مملکت را دریابید، اقتصاد و آموزش وپرورش اش آآ « به حال خود رها شده است» و از « بحران مدیریت اقتصاد» سخن می گوید. یکی دیگر، زعما را متهم می کند که « حقانیت اسلام» را به پرسش گرفته اند چون اگر نگرفته بودند، برنامه های « صندوق بین المللی پول» را درایران پیاده نمی کردند و بالاخره، آن یکی دیگر، سرتاپای این نظام وجامعه را به فساد آلوده می بیندو وعده « پاکسازی» می دهد.
سرتان را بیشتر از این به درد نیاورم. من به این دلایل و دلایل عدیده دیگر، هم چنان فکر می کنم که بهتر است از « جمهوری عوضی اسلامی» حرف بزنیم.
راستی شما، چی فکر می کنید؟