وب نوشت های یک آدم شکاک

Saturday, June 18, 2005

نامه به یک دوست در باره انتخابات:

بخشی از نامه ای که امروز به دوستی نوشته ام:
.....اگر در انتخابات تقلب گسترده شده باشد- که من خبر ندارم وروایت اش به نظرم ضد ونقیض می آید- که هیچ ولی اگر تقلب گسترده نشده نباشد، این نتیجه اصلا تعجب ندارد. دیشب داشتم سایتون زیتون را می خواندم. استقبال از رای دادن بسیار گسترده بود- یعنی رژیم دروغ نمی گوید. خوب آیا از خودت پرسیده ای که چراست و چگونه است که بعد از 26 سال حاکمیت خون و چرک و کثافت، هنوز نزدیک به 70 درصد می آیند بیرون که به این رژیم مشروعیت ببخشند! اگر این اکثریت آمده بودند بیرون که به معین رای بدهند، پس آن رای ها کو- فرض کرده ایم که تقلب گسترده صورت نگرفته است. اگر آمده بودند بیرون که به احمدی نژاد رای بدهند، که خوب، پس بحث بر سر چیست؟ یا مثلا رای دادن به هاشمی، یعنی به واقع کسی هست آیا درایران و در میان ایرانی ها که این مردک را نشناسد! آن وقت این کارناوال های شادی را که دیده ای- حداقل عکسها را که دیده ای! بعضی هاشان پول گرفتند بی تردید- حالا این بماند که بعضی ها فکر می کنند همین که گفته اند پول گرفته اند مسئله حل می شود، خوب ملتی با این همه تن فروش عقیدتی، چرا باید به جائی برسد؟ عده ای هم در میان ما ایرانی ها، گرفتاری ها ی معیشتی را دلیل این هرزگی و تن فروشی عقیدتی می دانند که اگرچه در مواردی درست است ولی همه قضیه نیست. یعنی هستند آدمهائی که کم هم نیستند، گرفتاری معیشتی ندارند ولی اصول وعقاید شان مثل یک چلوار قابل خرید و فروش است. هر کس بیشتر پول بدهد بیشتر بهره مند می شود. یعنی می خواهم بگویم که به دلایل گوناگون، مای ایرانی ، ملتی شده ایم در کلیت مان، بی فرهنگ و بی پرنسیب. یعنی دوست گرامی ما دهها سال پیش باید به خودمان بر خورد می کردیم و نکردیم و کثافات زیادی روی هم انبارشد و شد و شده ایم همینی که هستیم. حتی الان هم، برای نمونه، با ..... سر همین کلی جر وبحث داشتم. من حرفم این بود که باید بیشتر وقت و انرژی مان صرف بازکردن این دملهای چرکی بشود و عزیزم ..... هم می گفت که من دارم خود زنی را درایران باب می کنم! تازه این دوست من، به گمانم یکی از فهمیده ترین آدمهائی است که می شناسم.

باری، ببین .... جان، به دلایل گوناگون، مای ایرانی فاقد حافظه تاریخی هستیم. از تجربیات مان نمی آموزیم و یا کم می آموزیم و به همین خاطر است که زندگی ما در تاریخ شده ، تکرار اشتباهات که آن را تکرار تاریخ می نامیم. تاریخ که تکرار نمی شود، این مائیم که اشتباهات خودمان را تکرار می کنیم.

باری، تو الان هم رگه هائی از همین نگرش را در نوشته های کسانی چون باقرزاده، داراگلستان، نیما راشدان، مسعود بهنود، نوری زاده،..... وخیلی های دیگرمی بینی. خوب .....جان، در میان این مجموعه، انتظار داری یک مرد یا زن « عادی» که هم غم نان دارد و هم هزار غم دیگر، بنشیند و برای خود تحلیل سیاسی کندو بعد رای بدهد. به حدس و گمان می گویم احمدی نژاد می آید از عدالت در تحت اسلام سخن می گوید و به زیاده روی ها انتقاد می کند. ذهنیت اجتماعی که هنوز که هنوز است از توهمات خویش در باره اسلام تخلیه نشده است- اگر شده بود که این همه آدم مغزمان را اندر فواید مردم سالاری دینی نمی خوردند و خانم های فهمیده اش برایمان اندر فواید « فمینیسم اسلامی» نمی نوشتند- خوب این را می پذیرد. باور می کنی ..... من مرد می خواستم تف کنم به صورت کسانی که از این مزخرفات می نوشتند. فمینیسم اسلامی، آنهم وقتی که دیه یک زن حتی به اندازه دیه بیضه چپ یک مرد هم نیست! بقیه اش رو نمی گم. ارث و میرات، شهادت و هزار و یک چیز دیگر... زنان شما کشتزار شمایند... خوب دوست من، در این چنین بلبشوی عقیدتی، چرا تعجب می کنی که کسی چون احمدی نژاد رای می آورد! لازمه رای نیاوردن کسی چون احمدی نژاد این است که رای دهندگان هم بدانند چه می خواهند و هم بدانند که چه نمی خواهند. ولی درایران عزیز اصلا این گونه نیست، هست!