حواس پرتی رئیس تازه دانشگاه تهران
من اصلا به این کار ندارم که رئیس تازه دانشگاه مدرک دانشگاهی دارد یا ندارد! به این هم کار ندارم که آیا وزیر علوم می تواند یک روحانی را به ریاست بزرگترین دانشگاه کشور منصوب کند یا نه! ولی به این کار دارم که این رئیس تازه حواس پرتی دارد و اگر در دیگر موارد هم حواسش به همین صورت پرت باشد کار این دانشگاه به واقع زار می شود.
حرف مرا قبول نکنید خودتان بخوانید.
دراولین روز انتصاب خود گفت:
« با چهل سال تجربه معلمي در حوزه و دانشگاه، با توفيق الهي امانت رياست دانشگاه تهران را قبول كردم.».
این که خیلی هم خوب است که رئیس تازه 4 دهه سابقه تجربه معلمی دارد. در همین سخن رانی ولی اندکی پائین تر می گوید:
« وي افزود: تجربه 26 سال پژوهش و آموزش در دانشگاه تهران ايجاب ميكند، در جهت ارتقاي سطح آموزش و پژوهش اين دانشگاه و كمك به اعتلاي كشور گامهاي موثري برداريم»
پس روشن شد که اگر سابقه « آموزشی» ایشان را هم اضافه کنید کل اش می شود 26 سال که 14 سال از ادعای قبلی اش که دوره ی آموزشی را در بر نمی گرفت، کمتر است.
داشتم نگران می شدم که دیدم آقای عمید زنجانی ادامه داد:
« تجربه حدود پنجاه سال تدريس من نشان داده است كه گاه فكرهاي بسيار خوب و ناشناختهاي در ميان مردم عادي وجود دارد كه به دلايلي خود را بروز نميدهد.»
حالا این ادعا را داریم که 24 سال از ادعای قبلی اش بیشتر است و تازه سالهای آموزش ایشان را در بر نمی گیرد.
ولی به شما که نمی توانم دروغ بگویم نگرانی اصلی من از این است که این رئیس تازه، باورهای عجیب و غریبی دارد. می گوید:
« سليقه من اين است كه به دانشجو اعتماد به نفس ميدهم و بارها گفتهام سركلاس اگر جرقهاي به ذهن شما ميرسد، يادداشت كنيد كه آن از درس هم مهمتر است و بعد تبديل به صاعقه، نظريه كلان، دكترين و تبديل به يك اكتشاف ميشود.»
از یک نظر خیلی هم خوب است که به دانشجو اعتماد به نفس بدهیم ولی این داستان « جرقه» و « صاعقه» و « اکتشاف» یک کم ترسناک است. مجسم کنید که اگر این قضیه همه گیر بشود چه وضعی پیش می آید. استاد دارد برای دل خودش درس می دهد و سرتاسر کلاس را هم « جرقه» گرفته است و دانشجویان دارند این « جرقه ها» را یادداشت می کنند- راستی شما می دانید که جرقه را چگونه می شود یادداشت کرد؟
تویه این فکر بودم که دیدم اولین « جرقه» انتصاب آقای عمید زنجانی محوطه دانشگاه تهران را نورباران کرد!
داستانش را در اینجا بخوانید.
حرف مرا قبول نکنید خودتان بخوانید.
دراولین روز انتصاب خود گفت:
« با چهل سال تجربه معلمي در حوزه و دانشگاه، با توفيق الهي امانت رياست دانشگاه تهران را قبول كردم.».
این که خیلی هم خوب است که رئیس تازه 4 دهه سابقه تجربه معلمی دارد. در همین سخن رانی ولی اندکی پائین تر می گوید:
« وي افزود: تجربه 26 سال پژوهش و آموزش در دانشگاه تهران ايجاب ميكند، در جهت ارتقاي سطح آموزش و پژوهش اين دانشگاه و كمك به اعتلاي كشور گامهاي موثري برداريم»
پس روشن شد که اگر سابقه « آموزشی» ایشان را هم اضافه کنید کل اش می شود 26 سال که 14 سال از ادعای قبلی اش که دوره ی آموزشی را در بر نمی گرفت، کمتر است.
داشتم نگران می شدم که دیدم آقای عمید زنجانی ادامه داد:
« تجربه حدود پنجاه سال تدريس من نشان داده است كه گاه فكرهاي بسيار خوب و ناشناختهاي در ميان مردم عادي وجود دارد كه به دلايلي خود را بروز نميدهد.»
حالا این ادعا را داریم که 24 سال از ادعای قبلی اش بیشتر است و تازه سالهای آموزش ایشان را در بر نمی گیرد.
ولی به شما که نمی توانم دروغ بگویم نگرانی اصلی من از این است که این رئیس تازه، باورهای عجیب و غریبی دارد. می گوید:
« سليقه من اين است كه به دانشجو اعتماد به نفس ميدهم و بارها گفتهام سركلاس اگر جرقهاي به ذهن شما ميرسد، يادداشت كنيد كه آن از درس هم مهمتر است و بعد تبديل به صاعقه، نظريه كلان، دكترين و تبديل به يك اكتشاف ميشود.»
از یک نظر خیلی هم خوب است که به دانشجو اعتماد به نفس بدهیم ولی این داستان « جرقه» و « صاعقه» و « اکتشاف» یک کم ترسناک است. مجسم کنید که اگر این قضیه همه گیر بشود چه وضعی پیش می آید. استاد دارد برای دل خودش درس می دهد و سرتاسر کلاس را هم « جرقه» گرفته است و دانشجویان دارند این « جرقه ها» را یادداشت می کنند- راستی شما می دانید که جرقه را چگونه می شود یادداشت کرد؟
تویه این فکر بودم که دیدم اولین « جرقه» انتصاب آقای عمید زنجانی محوطه دانشگاه تهران را نورباران کرد!
داستانش را در اینجا بخوانید.
پ.ن: یعنی شما می گین که آقای رئیس تازه دانشگاه هنوز نیامده، دارند دروغ تحویل می دهند!
من نمی دانم. ولی شما چی فکر می کنید؟