وب نوشت های یک آدم شکاک

Saturday, January 28, 2006

کامنتی که می شد در وبلاگی بنویسم!

……: مثل این که هر وقت می آیم به تو سر بزنم باید یک نقی هم اینجا بزنم. یک مقدار فکر می کنم خودت مرض داری ومقداری هم دوستانی که به این جا به مهمانی می آیند. چون آن قدر زمین و زمان را بهم می بافید که یک آدم پابه سن گذاشته فضولی مثل من نمی تواند آرام از کنارش بگذرد. پنج تا نکته است که می خواهم توجه ات را به آن جلب کنم1- چه در مورد .... و یا هر کس دیگر، قهرمان یا ضد قهرمان، به قول همان شعار قدیمی وخوب انقلاب بهمن، زندانی سیاسی، آزاد باید گردد. نکته این است که زندانی کردن یک انسان به خاطر عقیده ای که دارد ماقبل مدرن، بدوی، قدیمی، غیر قابل قبول، ضد انسانی، ..... است. نقطه.2- و اما نکته دوم، پیشنهاد می کنم بپذیریم وقتی از « آزادی عقیده» حرف می زنیم دیگر نمی توانیم و نباید برایش شناسنامه صادر کنیم. وقتی شناسنامه صادر کردیم- هرچقدر هم که آن شناسامه شیک باشد- به عصر ماقبل مدرن بازگشته ایم. نقطه.3- و اما نکته سوم، می توانیم به دوروبرمان نگاه کنیم. از تجربه کشورهائی که برخلاف ما تجربه زندگی دموکراتیک دارند بیآموزیم که چه باید کردوچه نباید کرد. یعنی حدو حدودها چیست و کجاست! وقتی می گویم حد وحدود منظورم باید ها و نبایدهاست نه هیج محدودیت دیگری، نقطه.4- چهارم گاه خوانده ام که بعضی از دوستان، عملکرد دیگران را معیار عمل خویش قرار می دهند. بعنوان نمونه، می گویند اگر من زندان بودم فلان و بهمان از من دفاع نمی کردند، پس.... خوب نکنند. ترا نمی دانم ولی من ( با کمک احمدجان شاملو) می گویم و ادعا دارم که من و امثال من به واقع باید نه عدو بلکه انکار کسانی باشیم که به آزادی انسان اعتقاد ندارند. یا بهتر بگویم، اگر می خواهیم به جائی برسیم و بیشتر از این دربدرنباشیم، بهتر است باشیم. نقطه. 5- و سراخر، من فکر می کنم تا ما، یعنی من و تو و دیگران که چون من و تو فکر می کنند بدیل حاکمیت و سلطنت در ایران نشویم، آینده ای نداریم. کور بشوم الهی....وقتی می گویم بدیل منظورم این نیست که اگر سلطنت طلبان رفتند در طبقه اول ساختمان پنتاگون بست نشستند، من و تو برویم طبقه دوم .... یا زیرزمین....نه. آنها و حکومتی ها اگر دروغ می گویند، ما دروغ نگوئیم. آنها اگر آزادیخواهی شان اما و اگر دارد، که دارد، ما بدون اما و اگر آزادیخواه باشیم. آنها اگر افترا می بندند، ما افترا نبندیم. نقطه.منظور مرا که می فهمی...
با دوستی
بهنام

Thursday, January 26, 2006

بازهم بگومگوی انترنتی با یک دوست:

با این که هنوز در «مرخصی استعلاجی» هستم ولی لازم شد این پست را بگذارم تا بگویم که هنوز هستم و درضمن، از مخاطبان نوشته های خویش، نشانه های بیشتری داده باشم که جلوی سوء تفاهم گرفته شود. کاش می شد بی دردسر، این دوره « نقاهت»را بگذرانم!!

Wednesday, January 18, 2006

مرخصی انترنتی

در چند وبلاگ دیده ام که دوستان به دلایل مختلف به مرخصی انترنتی رفته اند. اول از این کار خوشم نیامد ولی الان می بینم که خودم به این مرخصی شدیدا نیاز دارم. خسته ام. خسته شده ام. حرف زیادی برای زدن ندارم، و گاه البته فکر می کنم که متاسفانه، بد جوری از قافله « پسامدرن ها» دراین ایران عزیز ولی به شدت پیشامدرن، عقب مانده ام. خیلی از این حرفها را نمی فهمم و به همین روال، احتمال زیادی می دهم که خیلی ها حرف های مرا نمی فهمند. انکار نمی کنم من هنوز در ایران « عهد سلجوقیان» زندگی می کنم! هنوز فکر می کنم که چیزی داریم به اسم جامعه انسانی، که یک فرددربرابرش نه فقط مسئولیت دارد بلکه باید، حقوقی هم داشته باشد. تا آن جامعه معنی پیدا بکند. هنوز براین عقیده ام که انسان اگرمی خواهد آینده ای داشته باشد نمی تواند قوانین جنگل را بر جوامع انسانی حاکم گرداند. بیشتر از همیشه فکر می کنم دروغ گفتن بد است و زشت. هنوز به جد اعتقاد دارم که باید با خود و ودیگران صادق بود اگر قرار است به جائی برسیم. کماکان معتقدم که کسی که به خودش دروغ می گوید، به دیگران هم راست نخواهد گفت.... و از این دیدگاه های عهد دقیانوسی. فعلا سرتان را بیشتر به درد نیاورم. از همه دوستان وعزیزانی که به این وبلاگ سر می زده اند تشکر می کنم. با اجازه مدتی فعلا به « مرخصی استعلاجی» می روم. کی بر می گردم، نمی دانم. ولی برخواهم گشت.
موفق و شادکام باشید.
بهنام حشمت

Saturday, January 14, 2006

ای کذاب!

والله من اصلا دین وایمان ندارم و برای شخص من مسایل دینی و مذهبی مهم نیست ولی از سرزمینی می آیم که اکثریت قریب به اتفاق مردمش باورهای دینی خیلی سفت و سخت دارند. یکی از نکاتی که دین باوران مثل پتک و چکش بر سر کسانی چون من می کوبند این است که « دروغ گوئی» در اسلام نه فقط مذموم است بلکه دروغگو، بدون برو برگرد می رود به جهنم. حالا جمله زیر را بخوانید:
«رییس مجلس با اشاره به اینکه در زمان قبل از انقلاب صرف همراه داشتن قرآن مدرک جرم برای ساواک محسوب می شد، تاکید کرد: شکر نعمت انقلاب اسلامی شناخت و عمل به قرآن است. »
با این که از رژیم قبلی هم دل پرخونی دارم ولی این کذاب، دروغ می گوید و دروغگویان بدترین دشمنان مردم اند. از اوضاع داخلی ایران بی خبرم ولی بعید نمی دانم که باز مجلس هفتم لابد می خواهد برای بخوربخور دوستان، بودجه کلانی برای مسابقات قرآنی تصویب کند!

Wednesday, January 11, 2006

تحصیل یا تبعید؟

من نمی دانم بچه های مردم برای تحصیل به این دانشگاه می روند یا این که پدران ومادران فرزندان خود را به این دانشگاه که نه زمین ورزشی دارد، نه خوابگاه، نه وسیله حمل ونقل، نه کلینیک، و نه کتابخانه، و نه سینما، تازه غذای مزخرفی هم به خورد این بچه ها می دهند، و حتی مسجد هم ندارد که نماز خوانها بروندو نماز جماعت بخوانند، به « تبعید» می فرستند !
متن کامل

Sunday, January 08, 2006

مناجات خواجه محمد تقی یزدآبادی....

خدا الهی بکشه همه اونهائی رو که پای غربو به ایرون باز کردن! خدا الهی ذلیل کنه همه کسانی رو که پای کامپیوترو به ایرون باز کردن! هرچی هم می ریم از استکبارجهانی از طریق چرثومه صیهونیستی اش در منطقه برنامه برای فیلترکردن می خریم، همون استکبار ولدالزنا، فیلتر شکن درس می کنه و می ده دست هربچه مزلفی که اونم واسه ما می شه وبلاگ نویس. ما که اعصابمون از دست این بچه مزلفا خراب شده....بهترن کار اینه که برگردیم به اصل ونسب خودمون، و از تکنیک های خودمون استفاده کنیم. فقط اگر برادران وخواهران حزب الله هم همت کنند و این پیام را به امت شهید دوست ایرون برسونن خیلی، خیلی خوب می شه.....
پیام گفتی.... کدوم پیام.... حاجی آقا

Thursday, January 05, 2006

« ریشه تورم در ایران»!

از دوست اقتصاد خوانده ام که آن سر دنیا منزل دارد، پرسیدم نظرت راجع به این عکس چیست؟

Monday, January 02, 2006

اجباری شدن چادر برای مردان درایران

آن گونه که از قرائن بر می آید به فرمان حضرت آیت الله مصباح یزدی، چادر به عنوان یک حجاب بر تر برای مردان ایرانی اجباری شد. سندش را در اینجا مشاهده کنید.