وب نوشت های یک آدم شکاک

Wednesday, November 30, 2005

حواس پرتی رئیس تازه دانشگاه تهران

من اصلا به این کار ندارم که رئیس تازه دانشگاه مدرک دانشگاهی دارد یا ندارد! به این هم کار ندارم که آیا وزیر علوم می تواند یک روحانی را به ریاست بزرگترین دانشگاه کشور منصوب کند یا نه! ولی به این کار دارم که این رئیس تازه حواس پرتی دارد و اگر در دیگر موارد هم حواسش به همین صورت پرت باشد کار این دانشگاه به واقع زار می شود.
حرف مرا قبول نکنید خودتان بخوانید.
دراولین روز انتصاب خود گفت:
« با چهل سال تجربه معلمي در حوزه و دانشگاه، ‌با توفيق الهي امانت رياست دانشگاه تهران را قبول كردم.».
این که خیلی هم خوب است که رئیس تازه 4 دهه سابقه تجربه معلمی دارد. در همین سخن رانی ولی اندکی پائین تر می گوید:
« وي افزود: تجربه 26 سال پژوهش و آموزش در دانشگاه تهران ايجاب مي‌كند، در جهت ارتقاي سطح آموزش و پژوهش اين دانشگاه و كمك به اعتلاي كشور گام‌هاي موثري بر‌داريم»
پس روشن شد که اگر سابقه « آموزشی» ایشان را هم اضافه کنید کل اش می شود 26 سال که 14 سال از ادعای قبلی اش که دوره ی آموزشی را در بر نمی گرفت، کمتر است.
داشتم نگران می شدم که دیدم آقای عمید زنجانی ادامه داد:
« تجربه حدود پنجاه سال تدريس من نشان داده است كه گاه فكرهاي بسيار خوب و ناشناخته‌اي در ميان مردم عادي وجود دارد كه به دلايلي خود را بروز نمي‌دهد.»
حالا این ادعا را داریم که 24 سال از ادعای قبلی اش بیشتر است و تازه سالهای آموزش ایشان را در بر نمی گیرد.
ولی به شما که نمی توانم دروغ بگویم نگرانی اصلی من از این است که این رئیس تازه، باورهای عجیب و غریبی دارد. می گوید:
« سليقه من اين است كه به دانشجو اعتماد به نفس مي‌دهم و بارها گفته‌ام سركلاس اگر جرقه‌اي به ذهن شما مي‌رسد، يادداشت كنيد كه آن از درس هم مهم‌تر است و بعد تبديل به صاعقه، نظريه كلان، دكترين و تبديل به يك اكتشاف مي‌شود.»
از یک نظر خیلی هم خوب است که به دانشجو اعتماد به نفس بدهیم ولی این داستان « جرقه» و « صاعقه» و « اکتشاف» یک کم ترسناک است. مجسم کنید که اگر این قضیه همه گیر بشود چه وضعی پیش می آید. استاد دارد برای دل خودش درس می دهد و سرتاسر کلاس را هم « جرقه» گرفته است و دانشجویان دارند این « جرقه ها» را یادداشت می کنند- راستی شما می دانید که جرقه را چگونه می شود یادداشت کرد؟
تویه این فکر بودم که دیدم اولین « جرقه» انتصاب آقای عمید زنجانی محوطه دانشگاه تهران را نورباران کرد!
داستانش را در اینجا بخوانید.
پ.ن: یعنی شما می گین که آقای رئیس تازه دانشگاه هنوز نیامده، دارند دروغ تحویل می دهند!
من نمی دانم. ولی شما چی فکر می کنید؟

Sunday, November 20, 2005

وافعا که روزگار غریبی ست نازنین!!

ببخشید این یادداشت را دو سه روز پیش نوشتم ولی فرصت نکردم بگذارمش در این جا. دیر شد ولی دروغ نبود. بهنام

با این که هیچ دوست ندارم در باره تراژدی عراق چیزی بنویسم ولی داشتم اخبار گوش می کردم. دو خبر توجه مرا جلب کرد:
- وزارت دفاع امریکا باوجود انکارهای مکرر، اعتراف کرد که در حمله به فلوجه از بمب های مرگبار فسفری استفاده کرده است. به گفته آگاهان که دربرنامه اخبار اظهار نظرکرده اند، استفاده از این بمب ها، به واقع استفاده از بمب های شیمیائی است. با این حساب، معلوم نیست اتهام ومحاکمه صدام حسین از جمله به خاطر استفاده از بمب های شیمیائی چه می شود و چرا برخلاف ضرب المثل خودمان، رطب خورده، منع رطب می کند؟
- درپی شکایت یک خانواده عراقی که از سرنوشت فرزند جوان خود نگران بودند، سربازان امریکائی در یک زندان مخفی و تا امروز ناشناخته وابسته به وزارت کشور عراق، 170 زندانی به شدت شکنجه شده را پیدا کردند. اگرچه از جزئیات در لحظه نوشتن این یادداشت خبر ندارم، ولی شماری از زندانیان در نتیجه شکنجه، فلج شده بودند. همه زندانیان را کتک زده بودند. زندانیان بی غذائی کشیده بودند و حتی پوست چند تنی هم در نتیجه شکنجه های اعمال شده، ور آمده بود. اگرچه نخست وزیر عراق، گروهی را مامور وارسیدن این واقعه کرده است ولی روشن نیست که این افراد به دستور چه مقامی بازداشت شده و با اطلاع کدام مقام دولتی مورد شکنجه قرار می گرفتند؟ جالب این که، گزارشگر بی بی سی از بغداد ادعاکرد که « کشف» این زندان مخفی بوسیله سربازان امریکائی همه را غافلگیر کرده است ولی سخنگوی تونی بلر در مسایل حقوق بشر در عراق، در یک کانال دیگر گفت که حداقل از ماه مه می دانسته که در زندان های عراق، زندانیان را شکنجه می کنند و حتی عکس ها وگزارش ها را رویت کرده بود. اگر ادعای سخنگوی تونی بلر درست باشد روشن نیست که چرا در 6 ماه گذشته در این باره چیزی نشنیده بودیم!
و اما چند پرسش بی جواب:
باوجود حضور152000 سرباز امریکائی در عراق، که همه چیز را تحت کنترل دارند، آیا امکان دارد که امریکائی ها به واقع از وجود این زندان مخفی بی خبر بوده باشند؟
وقتی عراقی ها را هم چنان در زندان ها شکنجه می کنند، آن وقت محاکمه صدام حسین به جرم شکنجه مردم عراق، اندکی بیشتر از معمول به نظر خنده دار می آید.
اگر استفاده از بمب های فسفری، استفاده از سلاح شیمیائی باشد، سئوال این است که استفاده کنندگان از این بمب ها را درکجا باید محاکمه کرد؟
به قول شاملوی بزرگ..
واقعا که روزگار غریبی است نازنین!!

Saturday, November 05, 2005

اندزفوائد آزادی در « فلسطین» و مضارش در « ایران»

آقای خامنه ای دربازدید عید فطر با سران جمهوری اسلامی گفتند:

«سخن جمهوري اسلامي ايران در قضيه فلسطين يك حرف منطقي است كه بارها اعلام شده و براساس آن بايد به همه ساكنان فلسطين اجازه داده شود تا در يك نظرخواهي و همه پرسي آزاد و در مقابل چشم جهانيان، دولت فلسطين را انتخاب نمايند كه اين دولت مشروع نيز بايد جنايتكاران سرزمين فلسطين همچون شارون و ديگران را در يك دادگاه صالح مجازات كند»

بنده که وزیرووکیل هیچ کسی نیستم دوست دارم همین عبارت را به این صورت بنویسم:

« سخن [مخالفان] جمهوري اسلامي ايران در قضيه فلسطين [ایران] يك حرف منطقي است كه بارها اعلام شده و براساس آن بايد به همه ساكنان فلسطين [ایران] اجازه داده شود تا در يك نظرخواهي و همه پرسي آزاد و در مقابل چشم جهانيان، دولت فلسطين [ایران] را انتخاب نمايند كه اين دولت مشروع نيز بايد جنايتكاران سرزمين فلسطين [ایران] همچون شارون [خامنه ای] و ديگران را در يك دادگاه صالح مجازات كند»
حالا اگر شما همین حرف را درتهران بزنید، همین مردک، به قاضی مرتضوی دستور می دهد نسل ترا از آن سرزمین بر چیند!